چهارشنبه, 23 آبان 1403   11. جمادی الاول 1446
 
instagram twtr fbk telegram Aparat

پرورش عزت نفس- درس دوم: نشانه‌های عزت نفس پایین

 

بسم الله الرحمن الرحیم

پرورش عزت نفس

    

نویسنده: مسعود بسیطی و زهرا مرادی

   

عزت نفس‌تان چقدر است؟

احتمالا برایتان جذاب خواهد بود که از میزان عزت نفس خود باخبر شوید. و اساسا منطقی‌تر این است که در همین ابتدای مسیر، وضعیت عزت نفس‌تان را بدانید تا بتوانید برای همراهی با این دوره، بهتر تصمیم بگیرید. البته پیشنهاد ما این است که حتی اگر اوضاع عزت نفس‌تان بد هم نیست، حتما تا آخر دوره با ما باشید. چرا که عزت نفس، مثل سلامتی می‌ماند. در هر سطحی از سلامتی هم که باشید باید برای حفظ و ارتقایش بکوشید. نمی‌شود بگویید من الان سلامتم پس نیازی ندارم بدانم کلیه‌ها چطور به فنا می‌روند، نیازی ندارم ورزش کنم، نیازی ندارم مسواک بزنم، ...

اطلاع از میزان عزت نفس، مثل دادن آزمایش‌های دوره‌ای است تا فرد بداند کجاها باید بیشتر مراقبت کند، کجاها باید دارو مصرف کند، و حتی کجاها باید تن به عمل جراحی بدهد!

ابزارها و پرسشنامه‌های متعددی برای سنجش میزان عزت نفس طراحی شده اند. یکی از پر استنادترین آنها، پرسشنامه عزت نفس «کوپر اسمیت» است که از طریق این لینک می‌توانید به آن دست پیدا کنید:

پرسشنامه عزت نفس

اما فارغ از نتایج این پرسشنامه‌ها، عزت نفس پایین و بالا نشانه‌هایی دارد که آنها را می‌توان در افکار، گفتار و رفتار خود و دیگران پیدا کنیم. در این درس، نشانه‌های عزت نفس پایین را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

   

نشانه‌های عزت نفس پایین:

نکته مهم: کسی که عزت نفسش پایین است، لزوما همه‌ی این نشانه‌ها را با هم ندارد اما تعداد قابل توجهی از آنها را داراست.

    

-    انتقاد زیاد از دیگران

یکی از ویژگی‌های خاصی که افرادِ دارای عزت نفس پایین دارند، این است که از دیگران زیاد انتقاد می‌کنند. آنها با خراب کردن دیگران، به صورت خوداگاه یا ناخوداگاه می‌خواهند نواقص و کمبودهای خود را مخفی کنند یا کم اهمیت جلوه دهند و خودشان را بالاتر از دیگران نمایش دهند. مثال: شخصی با عزت نفس پایین به سمینار رفته است. از همان جلوی در شروع می‌کند به نقد کردنِ حاضرین در جلسه. از کنار یکی از مدعوین رد می‌شود و با لحنی تمسخرآمیز به دوستش می‌گوید: «از کی تا حالا دکتر فلانی هم صاحب نظر شده؟ تا همین چند وقت پیش سوالهای شاگردهاش رو برای من می‌فرستاد جواب بدم.» دبیر سمینار برای خوشامدگویی پشت میکروفون قرار می‌گیرد، در گوش دوستش زمزمه می‌کند: «نکردند یک کت شلوار براش بگیرن که تو تنش زار نزنه.» در ردیف اول، رییس دانشگاه فلان را می‌بیند، می‌گوید: «صدقه سر دولت جدید و عوض شدن وزیر علوم، با پاچه خاری شد رییس دانشگاه، فکر می‌کنه خبریه.» یکی از مهمانان، سمینارش را ارائه می‌دهد، به بغل دستی‌اش می‌گوید: «اینها که همون حرفاییه که من چند ساله دارم به دانشجوهام تدریس می‌کنم. آقایون اون موقع، به من تذکر می‌دادن بر اساس سیلابس درسی جلو برم، حالا خودشون از همون حرفهای من مقاله در آوردن، ارائه میدن.» موقع پذیرایی می‌شود، سرش را با تاسف تکان می‌دهد و می‌گوید: «گدابازی‌های اینها تمومی نداره. نکردن یک ظرف شیرینی بذارن، کیک یزدی هم شد پذیرایی؟ ... اون رو نگاه کن انگار از قحطی برگشته، زشته خب، اونجوری حمله میکنه به میز.» ... خلاصه، یک دور همه را می‌شوید و پهن می‌کند، بعد با خیال راحت می‌نشیند.

نکته‌ی بدترِ ماجرا اینجاست که پس از مدتی این انتقادگرایی به رویه‌ی عادی زندگی این افراد تبدیل می‌شود و حتی در حوز‌ه‌هایی که جزو حیطه‌ی کاری یا رقابتی‌شان محسوب نمی‌شود هم مدام در حال انتقادند. به نانوایی می‌روند می‌گویند «رضاخان رو می‌خوان اینها. یکبار یکی‌شون رو انداخت تو تنور، حساب کار دست بقیه اومد»؛ از کنار خانه‌ی همسایه می‌گذرند، می‌گویند «راست گفتن پول، فهم نمیاره»؛ به پارک می‌روند، «مردم کلا بی شعورن»؛ سر سفره می‌نشینند «دیگه روغن نبود بریزی توی این غذا» ...

    

-    مقایسه‌ی افراطی با دیگران

افرادِ با عزت نفس پایین، به شدت خودشان را با دیگران مقایسه می‌کنند. در اینستا به دنبال این است که ببیند پسرعمو و پسرخاله و دختر عمه‌هایش چه ماشینی دارند، چه مسافرتی رفته‌اند، کدام رستوران تولد گرفته‌اند، خانه شان چند متر شده، ... اگر از او بالاتر باشند، حال بدش را با این توجیه که یا دزدند یا پول باد آورده‌ی ارثیه را خرج کرده‌اند، التیام می‌بخشد. اگر از او پایین‌تر باشند، با این نتیجه گیری که آنها بی عرضه بوده‌اند و او نه، خیالش راحت می‌شود و آرام می‌گیرد. 

   

-    حساسیت بیش از حد به گفتار و رفتار دیگران

اینکه تعریفها و تشویق‌های دیگران حس ما را درباره‌ی خودمان بهتر کند و انتقادهای آنها تاحدودی حس‌مان را بد کند، طبیعی است. اما اگر نوسان این حس خوب و حس بد، مدام در محدوده‌ی عشق تا نفرت نوسان داشته باشد، یعنی یک روز خیلی خودمان را دوست بداریم و برای خود ارزش قائل باشیم و روز دیگر از خودمان متنفر باشیم و خود را لایق بدترین‌ها بدانیم، غیر منطقی و غیر طبیعی است! افرادی که قضاوت‌شان درباره‌ی خودشان به سرعت تغییر می‌کند و بیش از حد به گفتار و رفتار دیگران درباره‌ی خودشان حساس هستند، عزت نفس پایینی دارند.      

 

-    دگرمقصرپنداری افراطی

کسانی که به صورت افراطی دیگران را مقصر اتفاقات پیش آمده می‌دانند و سهمی از مسوولیت را برای خود قائل نیستند، عموما عزت نفس پایینی دارند. مثلا با همسرش به مشکل خورده، حاضر نیست سهم خود را در رابطه با وضعیت فعلی بپذیرد و همه‌ی تقصیرها را گردن همسرش می‌اندازد. می‌گویند نمی‌شود که طرف مقابل، 100 درصد مقصر باشد؛ بالاخره تو هم شاید یک اشتباهاتی داشته‌ای. می‌گوید «بله؛ اشتباهم این بود که به او اعتماد کردم؛ نخواستم جز او کسی در زندگی ام باشد؛ الان هم دارم چوب سادگی و پاکی و صداقتم را می‌خورم»! یا ورود ممنوع رفته، تصادف کرده. می‌گوید «صبح که گفتی وامت جور نشده، ذهنم مشغول تو شد ...» یعنی حاضر نیست سهمی از مسوولیت اتفاقات رخ داده شده را گردن بگیرد. این افراد، مقصریابی برایشان لذت بخش است و یک حال خوش درونی برایشان ایجاد می‌کند.

     

-    خودمقصربینی افراطی

گاهی عزت نفس پایین، به جای دگرمقصربینی، به صورت خودمقصر بینی افراطی بروز می‌کند. هر کجا هر اتفاقی می‌افتد، او خود را مقصر می‌داند. بچه امتحانش را خوب نمی‌دهد، او خودش را سرزنش می‌کند: «اگر من مادر لایقی بودم، اگر حواسم بود که شب دیر نخوابد، اگر خودم خوب درس خوانده بودم و دانشگاه رفته بودم، ...» یا سیل آمده، دیوار باغ را برده: «تقصیر من است؛ اگر یادآوری می‌کردم که دیوار را تعمیر کنی، اگر 10 سال پیش پیشنهاد نداده بودم که این باغ را بخری، ...»

     

-    قضاوت افراطی

شبیه این جملات را معمولا از آدم‌هایی که عزت نفس‌شان پایین است، زیاد شنیده‌ایم: ملت همه گرگن؛ همه‌ی مردها / زن‌ها خائنند؛ اصلا بنگاهی جماعت، دغلن؛ بناها همه بدقولن؛ دکترها فقط دنبال پولند؛ یک معلم که سرش به تنش بیارزه پیدا نمی‌کنی؛ کاسب جماعت دزده؛ کارمند جماعت بیشعوره؛ اصفهانی‌ها فلانند، مشهدی‌ها چنانند، ترکها ...، فارس ها، ...

این افراد به دلیل عزت نفس پایین‌شان، نواقص و ناکامی‌های خود را پشت برچسب‌های سیاهی که به دیگران می‌زنند، مخفی می‌کنند و امیدوارند با این روش به خودشان و شاید به دیگران بقبولانند که چقدر آدم بهتر و متفاوتی هستند که با وجود فلان مشکل و فلان محرومیت و ... مثل بقیه دزد نشده‌اند، معتاد نشده‌اند، مزخرف نشده‌اند، ... آنها آنقدر به این رفتار ادامه می‌دهند که قضاوت کردن‌های افراطی و برچسب زدن‌های اینچنینی جزیی از شخصیت‌شان می‌گردد. اینجاست که به محض آنکه از رفیقی که 10 سال از رفاقت‌شان می‌گذرد، یا از همسرشان که 20 سال است با او زیر یک سقفند، از خواهرشان که 30 سال غمخوارش بوده، اشتباهی می‌بینند، به او هم از همین برچسب‌های سیاه می‌زنند و در قعر جدول قضاوتهایشان می‌اندازند: «تو هم دزدی، تو هم خائنی، من خر بودم که دیر فهمیدم!»

   

عزت نفس پایین، نشانه‌های دیگری هم می‌تواند داشته باشد. مثل «عدم تحمل رشد و پیشرفت دیگران»، «نیاز داشتن به تایید دیگران»، «بدبینی»، «افراط و تفریط در استفاده از قدرت»، «احساس شرم و اضطراب شدید»، ... اگر نشانه‌های گفته شده، در شما هم وجود دارد، باید دست بجنبانید و به داد عزت نفس‌تان برسید. یادمان باشد ریشه‌ی بسیاری از مشکلات رفتاری و ذهنی ما، کمبود عزت نفس است. عزت نفس‌مان که رشد کند، خیلی از مشکلات، خود به خود درست می‌شوند.

   

جمع بندی:

عزت نفس، در رفتار، گفتار و سبک زندگی آدم‌ها نمایان می‌شود. برخی از نشانه های پایین بودن عزت نفس عبارتند از:

-    انتقاد زیاد از دیگران

-    خود مقصربینی افراطی

-    دگر مقصربینی افراطی

-    حساسیت بیش از حد به گفتار و رفتار دیگران

-    قضاوت افراطی

-    عدم تحمل رشد و پیشرفت دیگران

-    نیاز داشتن به تایید دیگران

-    بدبینی

-    افراط و تفریط در استفاده از قدرت

-    احساس شرم و اضطراب شدید

www.mohammadivu.org.MOHR

 

      

 

    

 

به ما بپیوندید: 

instagram twtr fbk telegram Aparat

  

 
امروز:امروز:251
این هفته:این هفته:9332
در مجموع:در مجموع:7513875
Center
Pagerank